Tuesday, October 18, 2011

به پاس تمام محیط بانان مظلوم این خاک زخمی

و چه غریبانه او را بدست دژخیمان می سپارند... اسد تقی زاده را.... محیط بان مظلوم این خاک زخمی ..... اویی که به حکم وظیفه سازمانی برای حفاظت از خانه من و تو، طبیعت زخم خورده این سرزمین، رفته بود... وقتی شکارچی غیر مجاز که به دزدی طبیعت آمده بود بقصد کشتن او برویش آتش می گشاید، اسد تقی زاده بناچار از خود دفاع می کند.... او شکارچی غیر مجاز را در حین انجام وظیفه سازمانی، با اسلحه سازمانی و در دفاع از جان خود به قتل می رساند.... در هر کجای دنیا که عقل سلیمی حاکم است او را مستحق مدال شجاعت می دانند... به وی جایزه ها می دهند و تا ماه ها رسانه های گروهی در باب شجاعت وی در انجام وظیفه سخن سرایی می کنند... اما اینجا...........ا

اینجا اما خانواده اسد تقی زاده باید به اقوام دزد التماس کنند... آنها باید التماس کنند وخوار شوند.... آنها باید گریه کنند و التماس کنند برای نجات جان فرزندشان... هم او که شجاعانه انجام وظیفه کرده.... و جواب منفی بشنوند.... و تو گویی که شجاعت سالهاست که دیگر قیمت ندارد....انجام صحیح وظیفه سالهاست که بی ارزش شده... اما دزدی متاع گران امروز شده.... ریا و تزویر... و نیرنگ .... و هم این اوست که بجرم پاسداری از طبیعت ایران زمین اعدام می شود..... و سرانجام این ماییم که هنوز خفته ایم...... خواب گران.... هیچ امید بیدار شدنمان هست؟ آیا هست؟