Monday, December 5, 2011

امام حسین، دوست یا دشمن ایرانیان؟


حاج شیخ عباس قمی در کتاب  سفینه البحار می نویسد:

 امام حسین (ع) می فرماید: همانا ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان رابفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
 
(امام حسین بن علی، امام سوم شیعیان، سفینه البحار و مدینه الاحکام و الاثار، نوشته حاج شیخ عباس قمی، صفحه ۱۶۴)
لطفا بجای عصبانی شدن بی جا و فحش و داد و بیداد کمی فکر کنید. آیا این همان کسی نیست که ما برای مرگش در 1400 سال پیش بر سر و سینه می زنیم؟
 

Sunday, November 20, 2011

از خود شروع کنیم - حتما بخوانید

توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا
وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی
خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف
مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : "
دربـــــــــــــــــست " . نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه
مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک
خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم
که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن
بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر
نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسه که پیش
تر شرح دادم شروع شد.

کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس
شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی
مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به
صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :

راننده تاکسی : برادر خانمم یه
وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان
وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده
دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این
جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

مسافر : نوش جونش !

راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر : نوش جون کسی که 3000
میلیارد تومن خورده

راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

مسافر

: نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این
یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست
رسیده بوده ؟

راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک
باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش
!

مسافر : خب آقا جان راضی نیست نخر! لاستیک نخر ...

راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار
کنم ؟

مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده
عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای
ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...

راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی
داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو
شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم !
وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه
بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی
مثل تو در مقیاس بالاتر.

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...


مسافر
که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ...
البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که
بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو
خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما
گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون
مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته
باشه

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

من

اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با
راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000
تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم
و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک
اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم
و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ...

Friday, November 4, 2011

جنگ نزدیک است به 9 دلیل

اصلا احساس خوبی ندارم. احساس می کنم یک جنگ قریب الوقوع دامن ایران را گرفته... دلایلم اینهاست:


دلیل 1- سناریو تحریم - حمله یک سناریو قدیمی و امتحان شده است. آمریکا قبلا هم از آن استفاده کرده و جواب گرفته. آمریکا ابتدا عراق را برای مدت 10 سال تحت تحریم قرار داد تا به اندازه کافی ضعیف شد و پس از آن با حمله نظامی کار را یکسره کرد. آنهم با مدارکی که بعدا بطور کلی جعلی از آب در آمد

دلیل 2- به هر دلیل (شرح آن در این بحث نمی گنجد) آمریکا خواهان برتری همه جانبه اسراییل بر خاور میانه است. منتها اسراییل کشوری بسیار کوچک با حدود 7.5 میلیون نفر جمعیت و وسعتی بسیار اندک است. ایران حتی بدون داشتن سلاح اتمی هم بر اسراییل برتری های فراوان دارد وحال اینکه این موضوع به هیچ عنوان برای امریکا و اسراییل قابل پذیرش نیست

دلیل 3- آمریکا با علم کردن موضوع ترور سفیر سعودی (کاری به درست یا دروغ بودن اصل موضوع ندارم) فشار خود را به شدت بالا برده و برای توجیه حمله خود آماده می شود.

دلیل 4- در اخبار آمده بود که اسراییل سیستم موشکی جدیدی بنام پیکان را آزمایش کرده و همینطور یک موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای را اختصاصا برای حمله به ایران آماده سازی می کند. و باز در خبر ها بود که هواپیما های اسراییلی شروع به پرواز های تمرینی از اسراییل به یک پایگاه ناتو در جنوب ایتالیا کردند که از نظر فاصله شبیه فاصله با ایران است.

دلیل5- باز در خبر ها آمده بود که بریتانیا و آمریکا سرگرم تهیه کردن یک طرح مشترک حمله به ایران هستند

دلیل 6- در خبر های درز کرده بود که نخست وزیر و وزیر دفاع اسراییل سرگرم گرفتن موافقت اعضای کابینه برای حمله به ایران هستند و وزیر دفاع در گفتگو با رسانه ها بدون تکذیب خبر گفت حمله به ایران نزدیک است


دلیل 7- شبکه صدای آمریکا با بکار گماردن یک دیپلمات بدون هیچ سابقه رسانه ای بعنوان رییس بخش فارسی و برکنار کردن تمام کسانی که با جمهوری اسلامی به واقع مشکل داشته ولی در عین حال به ایران عشق می ورزند (مثل احمد باطبی، کورش صحتی، جمشید چالنگی، رودی بختیار، ) و بکار گماردن مهره های مسئله دار سعی در آماده سازی ذهنی ایرانیان برای این حمله دارد. آمریکا قصد دارد با سوئ استفاده از قساوت رژیم ایران در سرکوب معترضین و همینطور موضوع هسته ای زمینه را برای حمله آماده سازد. حتی از حضور افرادی مثل سازگارا نیز به نوعی ممانعت شده است


دلیل 8 - آژانس اتمی هم قرار است این هفته به کمک این موضوع آمده و مدارکی دال بر حرکت ایران به سمت سلاح را منتشر کند

دلیل 9- بطور بسیار ناگهانی ایرلند تصمیم به تعطیلی سفارتش در ایران گرفت که بسیار مشکوک بنظر می رسد



با تمام این دلایل، احتمال بروز جنگ بسیار زیاد به نظر می رسد

Monday, October 24, 2011

وقت دست روی دست گذاشتن نیست - اولین دوشنبه اعتراض: دوشنبه ندای ایران

هموطنان، اکنون وقت دست روی دست گذاشتن نیست. وقت همدلی و همراهیست. پیرو درخواست مصطفی تاج زاده در ارتباط با شروع مجدد اعتراضات با نامگذاری دوشنبه اول هر ماه، به عنوان اولین پیشنهاد، اولین دوشنبه به نام دوشنبه ندا یا دوشنبه ندای ایران (ندا آقا سلطان) نام گذاری گردد و همه سعی کنیم با هر وسیله ممکن به مردم اطلاع رسانی کنیم. لطفا راه هایی غیر از اینترنت را هم مد نظر قرار دهید. مثل اطلاع رسانی کلامی در کوچه و خیابان و به اقوام و آشنایان، اعلامیه، پوستر، ............ا
زنده باد ایران آزاد

Sunday, October 23, 2011

پیشنهاد نامگذاری اولین دوشنبه اعتراضی: دوشنبه ندای ایران

پیرو درخواست مصطفی تاج زاده در ارتباط با شروع مجدد اعتراضات با نامگذاری دوشنبه اول هر ماه، به عنوان اولین پیشنهاد، اولین دوشنبه به نام دوشنبه ندا یا دوشنبه ندای ایران (ندا آقا سلطان) نام گذاری گردد و همه سعی کنیم با هر وسیله ممکن به مردم اطلاع رسانی کنیم. لطفا راه هایی غیر از اینترنت را هم مد نظر قرار دهید. مثل اطلاع رسانی کلامی در کوچه و خیابان و به اقوام و آشنایان، اعلامیه، پوستر، ............ا
زنده باد ایران آزاد

Saturday, October 22, 2011

دوشنبه های اعتراض را جدی بگیریم

سید مصطفی تاجزاده درتازه ترین مصاحبه خود پیشنهاد کرده است تا هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود  به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه و در کنار فعالیت های دیگر، ضمن نامگذاری اولین دوشنبه هر ماه به اسم یک شهید جنبش سبز، آن روز را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند و گزارش آن را نیز در شبکه های اینترنتی منعکس کنند.

این زندانی سیاسی پیشنهاد خود را اینگونه مطرح میکند:

هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند. هنگام غروب نیز در هر محل و مرکز در دسترس، از خوابگاه ها و کوی دانشگاه تا مسجد و تکیه و رستوران و حتی در دفاتر و منازل دور هم جمع شوند و به تبادل اخبار و گفت و گو درباره اوضاع ایران و منطقه و جهان بپردازند. گزارش آن را نیز البته با رعایت جنبه های احتیاطی و امنیتی در شبکه های اینترنتی منعکس کنند تا این حرکت به تدریج عمومی شود و هر ماه تعداد بیشتری در آن مشارکت کنند.این فعال سیاسی که در اعتراض به نقض حقوق خود از بیستم آبان ماه سال گذشته روزه دار است، با اعلام این که اقدام پیشنهادی نافی هیچ حرکت و تلاش فردی و گروهی دیگری برای اعتراض به اقدام های غیرقانونی حزب پادگانی نیست، گفت: چه به جاست که هر دوشنبه اول هرماه به اسم یک شهید جنبش سبز نام گذاری شود. برای مثال دوشنبه هفتم آذرماه را که می تواند آغاز این حرکت اعتراضی، روزه یا اعتصاب غذای یک روزه، باشد، به نام «نداآقاسلطان» بخوانیم و در دوشنبه پنجم دی ماه خاطره «سهراب اعرابی» را گرامی بداریم و این روند را به نام شهید “سید علی موسوی” و سایر شهدا ادامه دهیم.تاج زاده هم چنین گفته است: اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند. بنابرین باید فرصت را برای دور هم نشستن و بحث کردن و انتشار اخبار این نشست ها، مغتنم بشماریم و دیوار هراس را فروبریزیم. اگر جوانان ایران زمین، اعم از دختر و پسر و همه شهروندان آگاه اراده کنند و جمع های کوچک و بزرگ، بسته به شرایط و امکانات تشکیل دهند و عملا در محکومیت رفتارهای غیرقانونی اقتدارگراها بکوشند، اطمینان دارم که جناح حاکم زودتر از آن چه تصور می رود، عقب خواهد نشست و امکان بهره مندی همه ایرانیان از حقوق خویش و نیز تحقق آرمان های آنان را فراهم خواهد کرد
.

Tuesday, October 18, 2011

به پاس تمام محیط بانان مظلوم این خاک زخمی

و چه غریبانه او را بدست دژخیمان می سپارند... اسد تقی زاده را.... محیط بان مظلوم این خاک زخمی ..... اویی که به حکم وظیفه سازمانی برای حفاظت از خانه من و تو، طبیعت زخم خورده این سرزمین، رفته بود... وقتی شکارچی غیر مجاز که به دزدی طبیعت آمده بود بقصد کشتن او برویش آتش می گشاید، اسد تقی زاده بناچار از خود دفاع می کند.... او شکارچی غیر مجاز را در حین انجام وظیفه سازمانی، با اسلحه سازمانی و در دفاع از جان خود به قتل می رساند.... در هر کجای دنیا که عقل سلیمی حاکم است او را مستحق مدال شجاعت می دانند... به وی جایزه ها می دهند و تا ماه ها رسانه های گروهی در باب شجاعت وی در انجام وظیفه سخن سرایی می کنند... اما اینجا...........ا

اینجا اما خانواده اسد تقی زاده باید به اقوام دزد التماس کنند... آنها باید التماس کنند وخوار شوند.... آنها باید گریه کنند و التماس کنند برای نجات جان فرزندشان... هم او که شجاعانه انجام وظیفه کرده.... و جواب منفی بشنوند.... و تو گویی که شجاعت سالهاست که دیگر قیمت ندارد....انجام صحیح وظیفه سالهاست که بی ارزش شده... اما دزدی متاع گران امروز شده.... ریا و تزویر... و نیرنگ .... و هم این اوست که بجرم پاسداری از طبیعت ایران زمین اعدام می شود..... و سرانجام این ماییم که هنوز خفته ایم...... خواب گران.... هیچ امید بیدار شدنمان هست؟ آیا هست؟

 

Sunday, October 16, 2011

خیابان فردوسی را اشغال کنید

کانون همبستگی ایرانیان نوشته: روز یکشنبه ۲۴ مهر برخی کاربران شبکه های اجتماعی برای همراهی با جنبش وال استریت و دیگر جنبش هایی که در اعتراض به نابسامانی های اقتصادی پدید آمده است پیشنهادی را مبنی بر حضور و تجمع اعتراضی در مقابل بانک مرکزی مطرح نمودند ، در این پیشنهاد آمده است :« پیشنهاد می شود در اعتراض به فروپاشی اقتصاد ملی و فسادهای کلان بانکی حرکتی ایجاد شود به اسم “خیابان فردوسی” را اشغال کنیم تا نارضایتی مردم کشور ما نیز از این فسادها و نابسامانی های اقتصادی مشخص گردد آنهم  در شرایطی که رسانه های وابسته به حکومت این روزها به شدت از “اشغال وال استریت”  هیجان زده و خوشحال هستند! ساختمان رییس بانک مرکزی در خیابان میرداماد است ولی هنوز بخش های زیادی از آن در خیابان فردوسی و در مجاورت بانک ملی است و امکان تجمع آزاد در آن محل به مراتب راحت تر می باشد البته به جای خیابان فردوسی می شود محل های دیگری را نیز پیش بینی و در آنجا تجمع کرد ! » این پیشنهاد با استقبال کاربران شبکه اجتماعی ایرانی در فیس بوک و بالاترین مواجه شده است .خبرهای بعدی متعاقبا ارسال خواهد شد

Thursday, October 6, 2011

دکتر رضا مریدی برای بار دوم بعنوان نماینده ایرانیان ریچموندهیل ( شمال تورنتو) در پارلمان انتخاب شد

دکتر رضا مریدی برای بار دوم بعنوان نماینده مردم شهر ریچموندهیل (در شمال تورنتو) در پارلمان انتاریو انتخاب شد. این پیروزی،بدون شک دارای پی‌آمدهای مثبت بسیاری برای همه‌ی شهروندان کانادایی ایرانی تبار خواهد بود.... 
با اعلام نتایج انتخابات مجلس استان انتاریو درکانادا دکتر رضا مریدی از حزب لیبرال درحوزه انتخابی ریچموندهیل  کرسی خود را حفظ نموده و به پیروزی رسید. دراین لحظه وی با تعداد قابل توجهی رای از رقبا پیشی گرفته است.....
 

Wednesday, September 28, 2011

داستان اختلاس 3000 ميليارد توماني به زبان ساده


داستان اختلاس 3000 ميليارد توماني به زبان ساده

اين روزها خيلي‌ها از اختلاس 3000 ميليارد توماني صحبت مي‌كنند. اما به نظر مي‌رسد اغلب آنها دقيقا نمي‌دانند چه اتفاقي افتاده‌است. براي اينكه  كمكي به شناخت مساله كرده باشم  مجموعه اطلاعاتي كه از موضوع دارم  را تلاش مي‌كنم به زبان ساده اما خلاصه توضيح بدهم شايد به درد بچه‌هايي كه علاقمندند اطلاعات دقيق‌تري داشته باشند بخورد. (ببخشيد اگر  فضايش با نوشته‌هاي رايج اين وبلاگ متفاوت است

قبل از هر چيز بايد بدانيم  LC يا همان اعتبار اسنادي چيست؟ معمولا در معامله‌هاي بزرگ كه فرايند مذاكرهو توافق و پرداخت پول و حمل و بازرسي و تحويل‌گيري و … زمان‌بر و طولاني است فروشنده از خريدار مي‌خواهد تعهد بدهد كه در انتهاي اين فرايند اگر همه چيز مطابق توافق بود كل پول را پرداخت كند. براي اين كار به بانك مراجعه مي‌كنند و بانك يك ضمانتامه به ارزش مبلغي كه معامله بر اساس آن انجام مي‌شود در وجه فروشنده و به تاريخ موعد پايان معامله صادر مي‌كند. يعني به فروشنده تعهد مي‌دهد كه معادل اين مبلغ را در زماني كه آنها با هم توافق كرده‌اند از حساب خريدار برداشته و به حساب فروشنده واريز كند.  به اين سند LC مي‌گويند.
طبعا بانك صادر كننده LC بايد پيش از تعهد دادن از طرف خريدار مطمئن شود كه او توان مالي كافي براي اجراي تعهداتش را دارد يعني يا پول نقد در حساب داشته باشد يا وثيقه ارائه بدهد يا اينكه از نظر بانك بر اساس سوابقش اعتبار مالي او در حدي باشد كه بانك حاضر به ريسك شده و از طرف او تعهد بدهد.  فرق اصلي LC با چك در همين ويژگي تعهد اعتبار خريدار از طرف بانك است.  چون معمولا معاملات بين‌المللي اين گونه پيچيدگي‌ها را دارند اغلب LCها ارزي هستند يعني براي مبادله پول بين دو كشور استفاده مي‌شوند. اما LC ريالي هم داريم. يعني اگر دو طرف يك معامله ايراني باشند هم مي‌توانند از بانك بخواهند LC ريالي براي آنها صادر كند.
خوب حالا در اين اختلاس چه اتفاقي افتاده؟ شخصي به نام مه‌آفريد خسروي و شركايش تعدادي شركت ثبت مي‌كنند. اين شركتها با هم معاملاتي انجام مي‌دهند. يعني قرادادهايي بين خودشان امضا مي‌كنند و از بانك مي‌خواهند براي اين معاملات LC ريالي (نه ارزي) صادر كند.  پس اولا اغلب معاملات واقعي نبوده يعني خريدار و فروشنده يكي بوده‌اند ثانيا چون LC ريالي بوده نيازي به كنترلهاي ارزي بانك مركزي و وزارت بازرگاني هم نبوده‌است. آنها اين كار را از سال 85 شروع كرده و همه LC ها در يك شعبه بانك صادرات كه در مجتمع فولاد خوزستان قرار داشته صادر شده‌است. رئيس اين شعبه شريك گروه بوده‌ و در ازاي دريافت رشوه دو تخلف زير را انجام مي‌داده‌است:
1- LC ها را در دفاتر شعبه و سيستم نرم‌افزاري بانك مركزي ثبت نمي‌كرده‌است پس كسي خارج شعبه از صدور آنها خبردار نمي‌شده‌است.
2- صدور LC ها بدون سنجش ميزان اعتبار درخوسات كننده (اميرخسروي) بوده يعني اين آدم نه به اين ميزان پول در حساب داشته و نه وثيقه ارائه مي‌كرده‌است.
به عبارت ديگر مي‌توان گفت همه اين LC ها جعلي بوده‌اند. با اين روش حدود 130  LC در مجموع به ارزش  2800 ميليارد تومان صادر شده كه رسانه‌ها آن را به 3000 ميليارد گرد كرده‌اند. اما اين معنايش اين نيست كه همه اين مقدار پول به دست آنها افتاده زيرا به هر حال LC خودش پول نيست بلكه تعهد مشروط به پرداخت آن است و اگر اينها مي‌خواستند اين اسناد را نقد كنند چون در حساب پول نداشتند عملا مثل چك بي‌محل گند كار در مي‌آمد. به همين دليل آنها LC‌‌ها را قبل از اينكه موعد سررسيدشان برسد «تنزيل»مي‌كردند. يعني مثلا اگر يك LC به ارزش 1 ميليارد تومان و با مهلت يك ساله داشتند پس از شش ماه آن را به بانك ديگري برده و به مبلغ 900 ميليون تومان مي‌فروختند. يعني از اصل مبلغ كه قرار بود يك سال ديگر دستشان را بگيرد صرفنظر مي‌كردند و با كمي تخفيف شش ماهه پول را مي‌گرفتند به اين كار تنزيل مي‌گويند و در نظام بانكي كار رايجي است. تقريبا شبيه همان كاري كه الان خيلي‌ها با پشت‌نويسي و خريد و فروش چكهاي بي‌محل در بازار مي‌كنند. به اين روش موفق شده‌اند آن 2800 ميليارد LC  را به مبلغ  1750 ميليارد تومان تزيل كنند. يعني معادل اين مبلغ پول نقد دستشان را گرفته‌است.
حالا سوال اين است  كه اينها چطور LC جعلي را به بانكهاي ديگر مي‌فروخته‌اند. طبق قانون، بانكي كه يك LC را تنزيل مي‌كند بايد اصل بودن آن را از بانك صادر كننده LC استعلام كند يا اينكه  در سيستم نرم‌افزاري بانك مركزي اصالت  آن را كنترل كند و چون اين LC ها نه در سيستم و نه در دفاتر بانك صادرات ثبت نشده بودند منطقا بايد لو مي‌رفتند اما به دو دليل اين اتفاق نيفتاده:
1- معمولا بانكها در ثبت اطلاعات LCهاي ريالي اهمال مي‌كنند به همين دليل نبودن سوابق يك سند در سيستم الزاما نشانه جعلي بودن‌ آن نيست و در اين گونه موارد شعب بانكها تلفني  با هم چك مي‌كنند. يعني مسئول بانك تنزيل كننده به رئيس شعبه بانك صادرات در مجتمع فولاد خوزستان (يعني همان شريك دزد) زنگ مي‌زده و استعلام مي‌كرده كه طبعا پاسخ را مي‌شود حدس زد.
2- اين  LCهاي جعلي در شعب 7  بانك مختلف تنزيل مي‌شده‌اند كه اكنون محرز شده دست كم در دو بانك ملي (شعبه‌اي در منطقه آزاد كيش ) و سامان مسئولان شعبي كه تنزيل مي‌كرده‌اند خودشان شريك اين باند بوده‌اند.
اين شعبه خاص بانك صادرات (به دليل درجه 3 بودن) حق صدور LC بالاي 2 ميليارد تومان را نداشته در حالي كه اغلب LC‌ها بالاي اين رقم بوده‌اند. همچنين شعب مناطق آزاد هم كه بيشترين سهم را در تنزيل داشته‌اند هم قانونا حق تنزيل LCهاي خارج از منطقه آزاد را نداشته‌اند. سوال اين است چطور اين اسناد در اين رقمهاي درشت در شعب محدودي صادر مي‌شده اما اين بانكها به ويژه صادرات و ملي و سامان (و ظاهرا پارسيان) متوجه نشده‌اند. منطقا مبادله چنين ارقام بزرگي در يك شعبه كوچك توجه برانگيز بايد باشد. باز در بانك صادرات چون صرفا LC صادر مي‌كرده و پولي از حسابش نمي‌رفته شايد بشود پذيرفت اما بانكهاي ديگر كه LC را مي‌خريده‌اند يعني پول از حسابشان خارج مي‌شده خيلي عجيب است كه متوجه موضوع نشده‌اند.
اما قسمت هاليوودي داستان نحوه لو رفتن آن است. در همه بانكها رايج است عملكرد رئيس شعبه را بر اساس ميزان نقدينگي‌اي كه در شعبه‌اش جذب كرده ارزيابي مي‌كنند  و بر همين مقياس سالانه پاداشهايي به آنها مي‌دهند.  رئيس طمعكار شعبه بانك صادرات كه رشوه ميلياردي مي‌گرفته نتوانسته از پاداش چند ميليوني شب عيد صرفنظر كند و براي اينكه نقدينگي شعبه‌اش را زياد نشان دهد رقم كارمز‌دي كه براي بعضي LCهاي جعلي درشت مي‌گرفته را در دفاتر شعبه ثبت مي‌كرده‌است. يعني در دفاتر شعبه كارمزد براي LC‌هايي ثبت مي‌شده كه خود LC ها وجود نداشته‌اند. اين مغايرت ساده سرنخ لو رفتن داستان در بانك صادرات بوده‌است.
نكته جالب ديگر اينكه اميرخسروي با اين پولها سهام شركتهاي دولتي را مي‌خريده‌است. يعني در خريد سهام اين شركتها ظاهرا خلافي رخ نداده اما منبع مالي آن، پول ناشي از اختلاس بانكي بوده‌است. داستان از اينجا به بعد سياسي هم مي‌شود. سوال‌هاي اصلي سياسي كه اين روزها بين خود حكومتيها مطرح مي‌شود اينها است:
1- چرا اغلب سهام دولتي خريداري شده توسط اميرخسروي از طريق مذاكره يا رد ديون بوده (نه مزايده يا عرضه در بورس) آن هم عمدتا با سفارش مسئولان بالاي دولتي؟
2- چطور دولت و نهادهاي نظارتي كنجكاو نشدند بدانندكسي كه در عرض شش سال بيش از 4000 ميليارد تومان سهام شركتهاي دولتي را مي‌خرد منشا درآمدش كجا است؟
3-همين آدم و شركايش يك سال قبل مجوز تاسيس بانك آريا را مي‌گيرند و برخي چهره‌هاي نزديك به معاونان رئيس‌جمهور هم در تاسيس اين بانك حمايت مالي و اداري مي‌كنند و بانك ملت هم با فشار همين مقامات، پذيره‌نويسي اين بانك را با برخي تخلفات انجام مي‌دهد. هيچ كدام از اينها نمي‌دانستند اين آدم پولش را از كجا آورده؟
4- ظاهرا يكي از اعضاي خانواده اميرخسروي همراه با يكي از مديران سابق دولتي و يكي از سرمايه‌‌داران نوظهور (انصاري) چندين هزار هكتار زمين در اطراف تهران را تقريبا رايگان به دست آورده‌اند آيا اينها نشانه وابستگي اين گروه به مسئولان دولتي نيست؟
5- مدتها است كه از بانك مركزي خواسته مي‌شود براي نظارت بر LCهاي ريالي دستورالعملهاي مناسب تدوين و ابلاغ كند آيا بي‌توجهي بانك مركزي ربطي به اين اختلاس نداشته؟
  اين شرحي از كليت داستان است كه تقريبا از نظر من قطعي است چيزهاي ديگري هم هست كه شنيده‌هاي نه چندان موثق هستند. ببشخيد طولاني و احتمالا خسته‌كننده شد. بيشتر براي كمك به دوستان علاقمند نوشتم كه چارچوب موضوع دستشان بيايد. فكر مي‌كنم نياز به تاكيد هم نباشد كه اين مطلب با هدف  تحليل نوشته نشده‌ و صرفا شرح ماوقع است.

به نقل از:
داستان-اختلاس-3000-ميليارد-توماني-به-زبان/http://mokhaalef.wordpress.com/2011/09/28

Sunday, September 25, 2011

اتحاد فوری و بدون قید و شرط تنها راه نجات ایران است

اتحاد فوری و بدون قید و شرط تنها راه نجات ایران است


اگر اتحاد عملی‌ نشود ،نسل آینده هرگز ما را نخواهد بخشید حتا اگر سال‌ها زندانی رژیم اسلامی بوده باشیم و سوابق مبارزاتی ما به اندازه طول عمر جمهوری اسلامی بوده باشد.

   به نقل از وبسایت ایران گلوبال

اتحاد فوری و بدون قید و شرط تنها راه نجات ایران است
آنچه که نیاز امروز ایران است جز اتحاد فوری وبدون قيد وشرط تمامی گروه‌ها و احزاب و اشخاص سیاسی‌ نیست. آنچه که ایران را نجات می‌دهد نه سوابق سیاسی‌ افراد و احزاب بلکه اندکی‌ فداکاری و گذشت می‌باشد.
اگر اتحاد عملی‌ نشود ،نسل آینده هرگز ما را نخواهد بخشید حتا اگر سال‌ها زندانی رژیم اسلامی بوده باشیم و سوابق مبارزاتی ما به اندازه طول عمر جمهوری اسلامی بوده باشد.
ایران، روز‌های سختی را پشت سر می‌گذارد و رژیم اسلامی حاکم بر ایران، روز به روز، کشورمان را به سوی نابودی سوق می‌دهد.
در این لحظات سرنوشت ساز، دو راه پیش روی مخالفین جمهوری اسلامی و هر آنکه دل در گرو ايران داردموجود است:
۱-حرکت‌های انفرادی و دوری از همدیگر و زدن سنگ مطالبات و شعار‌های حزبی و گروهی، و امید بستن به آنکه مردی از خویش برون آید و کاری بکند، که در واقع جز خود فریبی، بیش نیست و دست رژیم را در سرکوب بیشتر و تداوم حیات خویش باز خواهد گذاشت.
نیازی به توضیح بیشتر نیست که رژیم اسلامی با سیاست‌های سرکوب در داخل و بلند پروازی‌های هسته‌ای‌ و همچنین حمایت از گروه‌های تروریستی، جهان آزاد را نیز در تنگنا قرار داده و با تداوم واگرایی اپوزیسیون و ناامیدی جهان آزاد از تغییر این رژیم توسط خود ایرانیان، چاره ای‌ برای آنها جز دخالت نظامی باقی‌ نخواهد گذاشت، و باز در چنین صورتی‌ علاوه بر ویرانی زیر ساخت‌های اقتصادی ایران و آسیب رسیدن به ملت ایران ،حتا خطر تجزیه کشور نیز وجود دارد.
۲- اتحاد سریع و بدون قید و شرط اپوزیسیون و نشستن دور میز، پيرامون تصمیم‌گیري مشترک برای آینده ایران.
بدون قید و شرط می‌گویيم، چرا که اعتقاد داریم هیچ حزب ،گروه یا افراد سیاسی‌ نباید برای نشستن دور میز اتحاد ،برای همدیگر شرط و شروط تعیین نمایند. در واقع هیچکدام از آنها در شرایطی نیستند که بتوانند به تنهایی‌ منشأ اثر باشند.
.تنها شرط لازم و کافی‌ برای نشستن دور چنین میزی و کسب کرسی در آن، اعتقاد به سرنگونی جمهوری اسلامی حاکم بر ایران می‌باشد .
با توجه به این شرایط ،بر افراشتن پرچم‌های حزبی و گروهی قبل از بر افراشته شدن پرچم ایران مساوی با مرگ ایران خواهد بود. پرچم‌های حزبی و گروهی را پایینتر از پرچم ایران و فقط روي میز اتحادومقابل نام خویش قرار دهید.
جای پرچم‌های حزبی و گروهی روی میله پرچم ایران نیست .اگر اتحاد ما زیر پرچم واحدی به نام پرچم سه‌ رنگ ایران عملی‌ نشود ایرانمان را از دست خوهیم داد آنهم برای همیشه تاريخ و این حقیقتی است که باید جدی گرفته شود.
با توجه به سوابق سیاه جمهوری اسلامی و تهدید صلح و امنیت جهانی‌ توسط آن رژیم، جهان آزاد در انتظار اقدام عملی‌ ایرانیان در بر اندازی جمهوری اسلامی می‌باشد، اما اين صبر ابدی نخواهد بود و دنیا تا ابد منتظر اقدام متحد ایرانیان نخواهد ماند.
علاوه بر این، ملت ایران درگیر نبردی نابرابر با رژیمی به غایت خونخوار و تا بن دندان مسلح می‌باشد و در این شرایط ،شرط عقل و سیاست و حتا جوان‌مردی نخواهد بود که با شعارهای حزبی خویش و کوبیدن بر تک رویهای حزبی، از اتحاد یک‌پارچه، علیه حاکمیت جلوگیری نمائیم که در چنین صورتی‌ عملا ملت ایران را درهنگامه کارزار، تنها رها کرده‌ایم.
اتحاد اپوزیسیون کمترین کاری است که می‌توانیم برای ایران انجام دهیم.
امیدواریم تمامی‌ گروه‌های سیاسی‌ و افراد با درک شرایط حساس کنونی آمادگی خودرا برای نشستن دور یک میز اعلام نمایند. زمان به سرعت و به زیان ایران و ملت ایران در حال سپری شدن می‌باشد و اگر اقدام عملی‌ برای اتحاد صورت نپذیرد، آنچه که از این رهگذر سود می‌برد دشمنان ایران و آن‌که زیان خواهد دید، ایران خواهد بود. اینک زمان اتحاد است و ما، فردا قادر نخواهیم بود زمان را بعد از خرابی‌ ایران به عقب برگردانیم.

Thursday, June 23, 2011

حکایت آن پادشاه که گوزیدن را ممنوع کرد

در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمینی مسلط شد. او بدخواه و در عین حال زیرک بود و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه ترو زیرک تر. شاه به وزیر امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. 
وزیرتفکری کرد و طوماری بنوشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات 
ها بخوانند. قوانین جدید، اعتقاد به دین جدید و سواد آموزی را غیرقانونی اعلام کرد. و مالیاتها رابه سه برابر افزایش داد.  شب زفاف، عروس از آنِ شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه، که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این 
قوانین "گوزیدن و چسیدن" هم ممنوع اعلام شد.

پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشارآنان را به شورش وا خواهد داشت.
وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بندِ گوزیدن دقت نفرمودید!؟ این همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.

و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. آنها میگفتند: این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش درآورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد!؟ آنان که باسواد تر بودند دادِ سخن دادند که تازه خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی درآن نیست و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد؟

جوک های بسیاری ساختند درمورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده، یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند. 

نگهبانان حکومت در سراسرسرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بوی ناکِ روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور میانداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و "گروپ گوز" راه می انداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خودشان دفاع کنند و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کرده اند.

Saturday, June 11, 2011

پیشنهاد بسیار مهم برای فردا 22 خرداد - ترک کامل اینترنت و سایت بالاترین

دوستان بسیار مهم است که فردا در خیابان باشیم، لطفا یک فردا را از کامپیوتر و اینترنت دل بکنیم و اینکار را به هموطنان خارج از کشور بسپاریم. با اینکار هم آنها عملشان مفید واقع می شود و هم ما فرصت واقعی برای انجام یک کار جمعی پیدا میکنیم.بیایید فردا به جای دنبال کردن اخبار، پدید آورنده اخبار شویم.

به امید آزادی..... همه با هم و در کنار هم

Friday, April 15, 2011

یا علی گفتی و واژن باز شد





تقدیم به چاپلوسی که ادعا کرده رهبرش به هنگام زایمان یا علی گفت:



قصه ی ما اینچنیـــــــــن آغاز شد
چاپلوسی، در پی اعجــــــــاز شد

حق چو ماه و باطل آمد همچو ابر
حُقّه بر کاغذ قلــــــــــم پرداز شد

پس نوشت او، موقــــــــع زاییدنت
یا علی گفتی و واژن باز شــــــــد

چونکه باد معـــــــــده ات آمد برون
نغمه ی بلبل طنیـــــــــن انداز شد

شاش تو سرچشمـــه ی زمزم بود
هر که نوشیدست اهــــــل راز شد

بر خدویت هــــــر مریضی دست زد
با سلامت تا ابد دمســـــــــــاز شد

حضرت مهــــــــدی عنایت بر تو کرد
پس ولایت اینچنیــــــــــن احراز شد

چونکه نیرنگ و دروغ  از حد گذشت
جوهرش خشکیــــــــد و در آواز شد

کاغذ از حیرت بخـــــــود آتش گرفت
خامــــــــــــه بال آورد و در پرواز شد


به نقل از وبلاگ دودوزه
http://greeniranfrorever.blogspot.com/2011/04/blog-post_14.html

Thursday, April 7, 2011

تسلیت به میر حسین موسوی

با درود بر مهندس میرحسین موسوی رییس جمهور منتخب ملت ایران در انتخابات سال 1388 که برای احقاق حقوق مردم تسلیم مستبدین نشد و به زیر پرچم خود فروختگان نرفت و اکنون در بند استبداد و دژخیمان به ظاهر ایرانیانی به سر میبرد که هیچگونه ارزشی برای ایرانیان قایل نیستند و همچنین با درود فراوان به خانواده ی موسوی که در راه مبارزه برای آزادی مردم ایران از گزندهای گوناگون بی نصیب نمانده اند. ما وبلاگ نویسان سبز که با امکانات حداقلی خودمان و به درجات گوناگون در پی بیانیه ی شما مبنی بر گسترش آگاهی شروع به فعالیت و خبر رسانی و گهگاهی تحلیل و رایزنی در مورد مسایل خبری پرداخته ایم و همچنین در این راه برخی از ما از گزند نیروهای خود فروخته ی حکومتی هم بی نصیب نبوده ایم، درگذشت پدر گرامیتان مرحوم سید میراسماعیل موسوی را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض مینماییم و از خداوند منان برای آن مرحوم طلب آمرزش و برای شما طول عمر با عزت روز افزون را طلب می کنیم.
میرحسین عزیز!
همه  می دانیم که استبداد پایدار نخواهد بود و ما همگی تا روزی که ایران و ایرانی طعم آزادی را بچشد و خود را از بند خود فروختگان و دورویان رها ببیند پشتیبان شما هستیم و بدانید که رسالت ما هیچ چیزی بجز رسیدن به نقطه ی سرافرازی ایران و ایرانی نیست و همینجا اعلام می کنیم که با تمام وجود به کار خود ادامه خواهیم داد و همچنین صمیمانه صبر و استقامت شما را در مقابل سختی های موجود می ستاییم و بر خود می بالیم که در انتخاب خود اشتباه نکرده ایم.

حکایت وطن از دیدگاه مجاهدین

در عجبم از وقاحت این به اصطلاح سازمان مجاهدین . در اخبار خواندم که مجاهدین اقدام به اجرای سرود "وطنم" در شهر اشرف کرده اند. مبهوت شدم از این همه وقاحت و تصمیم گرفتم یادداشتی در اینباره بنویسم. در اینجا به چند مورد از سوابق درخشان این به اصطلاح سازمان اشاره می کنم

یک - قبل از انقلاب ایران و در جریانات مبارزات انقلابیون با رژیم شاه این گروه  جزو یکی از تندرو ترین و خشونتگرا ترین گروه های انقلابی بودند که دست به اسلحه برده و اقدام به عملیات مسلحانه کردند. آنها یکی از گروه های اصلی بودند که قبل از انقلاب به خشونت عریان رو آورده و به رادیکال شدن فضا کمک کردند 

دو - در یک سال پایانی منتهی به انقلاب (سال 57) در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخی ایران در زمان انقلاب با خمینی جنایتکار همدست شدند و دولت بختیار را سرنگون کردند تا با شکستن ساختار های موجود هرطور که هست به قدرت برسند

سه - بعد تر اما خمینی که واقعیت وجودی آنها را در طی مبارزه علیه شاه شناخته بود دست به حذفشان زد چرا که هیچ کس (حتی جنایتکاران) از خائن و خیانت خوششان نمی آید.

چهار - پس از آن، یک جانی بنام صدام حسین برای فتح 3 روزه ایران و عرب کردن ایران برای همیشه به کشور ما حمله کرد. در آن زمان خمینی دست به قتل عام امیران ارتش زده بود و سقوط این کشور تاریخی محتمل به نظر می رسید. در این برهه حساس و تاریخی باز مجاهدین به طمع اینکه بعد از سرنگونی دولت ایران زیر پرچم صدام (دشمن این کشور) به حکومت ایران برسند با دشمن این آب و خاک هم قسم شدند و به قتل، بمب گذاری و همکاری اطلاعاتی با دشمن در زمان جنگ مشغول شدند. این عمل در عرف همه کشور های جهان مصداق بارز خیانت به وطن در شرایط جنگی تلقی میشود.  چه بسا خون بسیاری از جوانان برومند کشورمان به واسطه اطلاعات یا کمک هایی که آنها به ارتش صدام می رساندند بر زمین ریخته شد. در کشور های پیشرفته تر مثل آمریکا، فرانسه، آلمان، ....  متهمین به نوع جرایم را به دادگاه نظامی می فرستند ولی در بسیاری از دیگر کشورها حتی برای این گونه متهمین حق رفتن به دادگاه و دفاع از خود را نیز قائل نیستند و آنها را مستقیما به تیرباران محکوم می کنند. لازم به ذکر است که حتی در کشور هایی که سالهاست دیگرقانون اعدام در آنها وجود ندارد (مثل کشور کانادا) نیز اینگونه متهمین را اعدام می کنند

پنج - پس از اعلام آتش بس رسمی بین ایران و عراق بعد از هشت سال جنگ خونین، صدام که به نوعی شکست خورده بود باز به مجاهدین خائن متوسل شد. مسعود رجوی سرکرده مجاهدین عملیات فروغ جاویدان را سازمان دهی کرد و با کمک مالی، نظامی و اطلاعاتی ارتش عراق و نام خنده دار "ارتش آزادی بخش ایران" به کشورمان حمله کرد و بطور مستقیم دست به کشتار هموطنانمان زد. علاوه بر این، این حمله بهانه لازم را بدست خمینی داد تا به بهانه شرایط اضطراری جنگی دست به قلع و قمع و حذف فیزیکی یکجای همه مخالفین سیاسی (نه فقط مجاهدین که همه گروه ها و عقاید) در داخل کشور زده و قتل عام دهه 60 خورشیدی را رغم بزند.  

شش - پس از سرنگونی صدام توسط نیرو های آمریکایی، مسعود رجوی مخفی شده و مریم قجر عضدانلو معروف به مریم رجوی که اکنون به نوعی ریاست این گروه را بر عهده گرفته، زیر فشار افکار عمومی جهانیان که ترور و تروریست را محکوم می کنند و از آنجا که دیگر منابع مالی عراقی از بین رفته به اروپا رفته و ژست های دموکراتیک میگیرد و دم از دفاع از حقوق ایرانیان می زند در حالی که هنوز حدود بیش از 3000 نفر از هموطنان فریب خورده را در کمپ اشرف در عراق به گروگان گرفته و از رها کردن آنها خودداری می کند. 

هفت - افرادی از درون خود مجاهدین که شانس فرار و بیرون آمدن از این گروه را داشته و به اروپا یا آمریکا پناهنده شده اند اقدام به افشای اخبار تکان دهنده از نحوه هولناک رفتار با هموطنان در کمپ اشرف کرده اند. آنها پرده از جنایات بسیاردهشتناکی برداشته اند که بر سر هموطنان فریب خورده ما آمده است. البته با وجود اینکه در حال حاضر مجاهدین به شدت سعی در رفتار موجه و گرفتن ژست دموکراتیک دارند با هر نوع گردهمایی افشاگرانه که بر علیه آنها برگزار شود به شدت برخورد کرده و به بدترین وضع ممکن اقدام به متشنج کردن فضا و خشونت فیزیکی می کنند تا از آگاهی افکار عمومی جلوگیری کنند

هشت - پس از به راه افتادن جنبش سبز و جریانات پس از انتخابات، با اینکه مجاهدین مطلقا هیچگونه نقشی در آن ندارند و اصولا قبل از انتخابات اقدام به تحریم همه جانبه آن کرده اند و با وجود اطمینان از تنفر مردم نسبت به آنها، سعی در مصادره جنبش مردمی به نفع خود می کنند و عملا یک بار دیگر بهانه ای بدست رژیم خونخوار اسلامی می دهند که بهترین فرزندان این کشور را به جرم واهی ارتباط با یکی از کثیف ترین سازمان های تروریستی جهان (مجاهدین) به چوبه اعدام بسپارد

حالا با تمام این تفاسیر، بسیار جالب است که مجاهدین با این سابقه درخشان دم از وطن می زنند. فقط یک سوال دارم: آقایان و خانم های محترم، شما از کدام وطن حرف می زنید؟



 ا

Wednesday, April 6, 2011

تفاوت بین فرانسوی های بی عقل و ایرانیان باهوش


بعد از جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط نیروهای آلمان برخی از مردم آنجا رفتارعجیبی پیدا کرده اند. این عده نام فرزندان خود را هیتلر میگذارند. برخی کار را از این هم فراتر برده و نام آنها را نوکرهیتلر ، غلام هیتلر یا کنیز هیتلر میگذارند. نصف این جماعت هرگز برج ایفل را ندیده اند، ولی حتمآ میروند و برلین را بازدید میکنند و برای هم بابت این دیدار پیام تبریک می فرستند.
ضمنا آنها که برلین را دیده اند از صمیم قلب برای بقیه آرزو می کنند که آنها نیز برلین را ببینند.

 با اینکه اصلا آلمانی بلد نیستند روزی چند مرتبه رو به برلین به زبان آلمانی دعا میخوانند و بر هیتلر و خاندانش درود می فرستند.

آنهایی که که بر اثر تجاوز سربازان ارتش آلمان به اجدادشان دورگه آلمانی-فرانسوی شده اند، یک شال اس اس به کمرشان میبندند تا همه بدانند که اینها از پدر آلمانی و بر اثر تجاوز جنسی به اجدادشان به دنیا آمده اند و البته به این امر افتخار هم میکنند. آنها خود را از فرزندان هیتلر بحساب می آورند در حالی که حقیقتا هیچ نسبتی با هیتلر ندارند و در واقع از نوادگان سربازان ارتش آلمان هستند.


آنها بر سر قبر هر سرباز آلمانی که در کشورشان فوت شده یک زیارتگاه ساخته و برای برآورده شدن نیازها و حاجت هایشان به بازدید این زیارتگاه ها می روند. یک عکس از یک جوان خوشتیپ و خوش هیکل را توی خانه هایشان قاب کرده اند و میگویند این عکس هیتلر است و به آن احترام میگذارند. هرچقدر هم دیگران عکس واقعی هیتلر را نشانشان میدهند، زیر بار نمیروند و میگویند اصلا هیتلر سبیل نداشته....

هروقت این ماجرا را برای آشنایان ایرانی مسلمان تعریف میکنم قاه قاه می خندند و میگویند اینها چه آدمهای نادانی هستند و دلشان برای حماقت آنها میسوزد و به 

حالشان تاسف میخورند.......ا




 به نقل از وبلاگ (همراه با تصحیح):        ا

  http://rakht.persianblog.ir/  

Friday, March 18, 2011

چند سوال از شاهزاده رضا پهلوی

من شخصا احترام زیادی برای خانواده پهلوی قایل هستم. اما بعد ار دیدن برنامه امروز پارازیت این سوالات در ذهنم بدجوری سنگینی میکنه:

ایشان فرمودند که به دنبال پادشاهی مشروطه هستند و مثال سوئد، ژاپن و اسپانیا را آوردند. اما ماجرا اینجاست که حکومت پادشاهی هیچ وقت در آن کشور ها سرنگون نشد، بلکه خود آن پادشاه هان زمانی که در قدرت بودند و احساس کردند که مردمشان به آزادی و دموکراسی نیاز دارند داوطلبانه و بدون خونریزی و خشونت کنار رفتند و این موضوع باعث شد که احترامشان برای همیشه نزد ملتشان حفظ شود. اما در ایران پادشاه تا آخرین لحظه مردم را سرکوب کرد و باعث بروز یک انقلاب خونین و پر از خشونت شد. حکومت خشونت ورز فعلی در واقع نتیجه همان انقلاب خونین است، چرا که در یک انقلاب غیر صلح آمیز همیشه رادیکال ترین نیرو ها قدرت را به زور به چنگ می آورند و برای حفظ آن بدون هیچ ملاحظه ای خشونت می کنند. علاوه بر این تا بحال در هیچ کشوری سابقه نداشته که مردم آن کشور یک نظام موجود (با هر شکل و عنوان) را سرنگون کنند تا به نظام پادشاهی (اعم از مشروطه، مطلقه یا هرشکل دیگرپادشاهی) برسند
سوال :  در حال حاضر سیستم جمهوری کاملا دموکراتیک (بدون ولایت فقیه) مثل سیستم موجود در فرانسه ، از هر جهت برای ایران مناسب به نظر می رسد. چرا مردم باید خود را درگیر سیستمی کنند  که باز هم یک فرد غیر انتخابی با سابقه نا معلوم (از نظر حکومت کردن) بطور مادام العمر در آن وجود داشته باشد؟

در نظرات شما متاسفانه تناقض های بسیاری هست. شما  گاهی دم از پادشاهی مشروطه می زنید و گاهی میگویید ما باید فعلا با هم متحد شویم تا این نظام را سرنگون کنیم و شکل نظام بعدی را پس از پیروزی مردم باید انتخاب کنند . این درست، اما شاید دلیل اینکه مردم دور شما جمع نمی شوند همین ابهام و تناقض موجود در صحبت های شماست. ضمنا شما گه گاه حرف های خوبی در رابطه با اتحاد می زنید، حتی با موسوی و کروبی، در حالی که می دانیم اتحاد موسوی و کروبی با کسی که هدف نا گفته اش باز- تاسیس یک حکومت پادشاهی (ولو مشروطه) است ناممکن و در حد خودکشی سیاسی برای آنهاست. بیشتر به نظر می رسد که ذکر موضوع اتحاد با موسوی و کروبی از طرف شما بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد.

 سوال:  اگر واقعا هدف شما تنها آزادی ایران از چنگال دیکتاتوری است و برای اینکار حاضر به همکاری با همه هستید چرا یکبار برای همیشه قید این مقام بی ثمر، بی تاثیر و تشریفاتی (به قول خودتان) که اجازه دخالت در هیچ موضوع مهم مملکتی را ندارد و عملا هیچ کارکردی نمی تواند داشته باشد را نمی زنید و رسما اعلام نمی کنید که دقیقا به دنبال جمهوری ایرانی و دموکراتیک هستید تا همه تکلیف خودشان را بدانند؟ یا اینکه برای بعد ها برنامه های دیگری دارید؟

دموکراسی و شفافیت لازم و ملزوم یکدیگرند. در یک حکومت دموکراتیک همه چیز مشخص و واضح است. همه افراد تصمیم گیر و کلیدی مشخص هستند و مسئولیت عملکرد خود را بر عهده می گیرند ولی در مورد شما همه راه ها به شخص شما ختم می شود. هیچکدام از اطرافیان شما اعم از مشاورین، کارگذاران و ... شناخته شده نیستند (لطفا نگویید که هیچ مشاوری ندارید که عذر بدتر از گناه است) ، حکومت مد نظر شما دقیقا روشن نیست، هیچ خبری از شما (و حتی خانواده شما) به بیرون درز نمی کند. به عنوان مثال در مورد موضوع خودکشی غم انگیر برادرتان و وصیت نامه باقی مانده از وی هیچ صحبتی نمی شود.

سوال: چطور انتظار دارید مردم به کسی اعتماد کنند که هیچ چیز درباره اش نمی دانند؟ 

وقتی کامبیز حسینی به قسم شما در 20 سالگی اشاره کرد، جنابعالی از دادن جواب مستقیم به سوال تفره رفتید و گفتید که آن زمان 20 ساله بودید و دید فعلی را نداشتید و چه و چه.... ولی نفرمودید که آیا آن قسم را پس گرفته اید یا هنوز به آن پایبند هستید. از نظر من این موضوع بسیار مهم است که به این سوال بطور وضوح پاسخ دهید.

سوال:  آیا شما با توجه به دید فعلی در سن 50 سالگی قسم خود را اشتباه دیده و پس گرفته اید، و تصمیم گرفته اید پادشاهی را رها کنید (که ظاهرا اینطور به نظر نمی آید) یا اینکه همچنان بر قسم خود هستید و فقط به حکم شرایط موجود فعلا دم نمی زنید تا شرایط مهیا شود؟ 

اگر جواب شما پس گرفتن آن قسم باشد که در اینصورت مشکلی برای گذشتن از این نظام پادشاهی بی خاصیت (به گفته خودتان) و اعلام حمایت از جمهوری نخواهید داشت و اگر نه که من شخصا هرگز به شما به عنوان یک رهبر اعتماد نخواهم کرد هر چند که به پاس خدماتی که پدربزرگ و پدرتان برای این کشور انجام داده اند همیشه برای شما و خانواده محترمتان احترام قائل خواهم بود

Wednesday, March 16, 2011

در خبر ها آمده بود: 11 میلیارد دلار در آمد نفتی کشور گم شده است.

طنازی از سر بغض نوشت:                                                                          در کشور ما 11 میلیارد دلار از در آمد های نفتی گم شده است. لطفا هر کسی پیدا کرده برای دریافت مژدگانی با دولت تماس بگیرد....ا

داشتم با خودم فکر می کردم بهتر بود اینطور آگهی میدادیم:                                        از یابنده محترم تقاضا می شود تمام پول را به عنوان مژدگانی نگه دارد.... فقط بی زحمت کشورمان را پس داده و ملتی را از نگرانی بیرون بیاورید.......ا


عجیب نیست !؟

Monday, March 7, 2011

چند پیشنهاد کاربردی برای روزهای آینده

بر کسی پوشیده نیست که پس از دستگیری رهبران جنبش سبزآقایان موسوی و کروبی، جنبش وارد مرحله ای تازه شده است. شرایط تازه بدون شک نیاز به استراتژی تازه دارد و اگر در این شرایط با همان تاکتیک های قبلی به اعتراض ادامه دهیم، مردم در مورد دستگیری رهبران دچار بی تفاوتی شده و این موضوع باعث مرگ کامل جنبش خواهد شد. خودمان را با کلی گویی و موضوعاتی مثل "در جنبش سبز همه رهبر هستند" یا "ما به رهبر نیازی نداریم" و این چنین مهملاتی گول نزنیم، جنبش بدون رهبری مشخص و متمرکز هرگز راه به جایی نخواهد برد. لذا پیشنهادات  زیر برای شرایط موجود کاربردی به نظر می رسد


1-    تظاهرات ممتد بجای تظاهرات منقطع
تجربه مصر، تونس و حتی تجربه انقلاب 57 ایران نشان می دهد که حکومت ها با تظاهرات منقطع سقوط نخواهند کرد. در سال 57 نیز ایران دستکم به مدت 1 سال دستخوش نا آرامی بود ولی 10 روز پایانی (12 تا 22 بهمن) و تظاهرات ادامه دار در آن 10 روز باعث سقوط حکومت شد. جین شارپ (نویسنده کتاب های متعدد در زمینه مبارزات بدون خشونت) در مصاحبه اش با بی بی سی به طور مشخص اشاره می کند که تظاهرات منقطع منجر به تغییر سیستم نخواهد شد.
با توجه به اینکه شورای راه سبز امید در مورد 3 روز 10، 17 و 24 اسفند برای اعلام اعتراضات و تظاهرات خیابانی از قبل اطلاع رسانی نموده است، پیشنهاد این است که اگر تا روز 24 اسفند رهبران جنبش آزاد نشوند، از روز 24 اسفند به بعد تظاهرات به شکل مداوم و هر روز ادامه یابد. این موضوع چندین حسن دارد:


·        نیرو های نظامی و سرکوب گرمجبورند  بصورت 24 ساعت در حالت آماده باش قرار گیرند و این باعث خستگی و تحلیل فیزیکی و از آن مهمتر روانی آنها شده و ریزش آنها را تسریع خواهد کرد.

·        با توجه به در پیش بودن عید، نگهداشتن نیرو های سرکوب  در خیابان ها و پادگان ها در روز هایی که همه دوست دارند در کنار خانواده باشند بصورت عاملی مضاعف و تصاعدی برای تضعیف روحیه  و ریزش نیروهای سرکوب عمل خواهد کرد.

·        با توجه به اینکه تظاهرات ادامه دار در روزهای پایانی سال و ابتدایی سال جدید که معمولا بیشتر ادارات، مدارس و بخشی زیادی از صنایع تعطیل می باشند انجام می شود، ریسک از دست دادن در آمد روزانه برای قشر آسیب پذیر جامعه به پایین ترین حد خود می رسد. این موضوع باعث مشارکت بیشتر اقشار پایین دست جامعه بخصوص کارگران در تظاهرات خواهد شد.

·        زمان باقی مانده (تقریبا یک هفته) تا 24 اسفند، زمان وامکان لازم برای اطلاع رسانی مناسب را در اختیار فعالین جنبش قرار خواهد داد. همچنین حجت را با حکوت تمام خواهد کرد.

بدیهی است که در صورت آزادی رهبران تا قبل از آن زمان، تایین حرکت بعدی با صلاحدید آنها انجام خواهد شد.



2-    تشکیل شورای موقت رهبری
حیاتی ترین نیاز در شرایط کنونی تشکیل یک شورای موقت رهبری با اعضای مشخص و از آن مهمتر برنامه ها و اهداف مشخص می باشد. در حال حاضرشورایی بنام شورای هماهنگی راه سبز امید کمابیش چنین نقشی را برای خود قائل شده که قابل قبول می باشد ولی با توجه به اینکه اعضای این گروه و از آن مهمتر نحوه تصمیم گیری و اهداف آن مشخص نیستند لازم است که بدون فوت وقت اقدام به معرفی اعضا و آشکار سازی روش تصمیم سازی و اهداف کوتاه و بلند مدت خود نمایند. تاریخ ما مملو از داستان های گروه های مخفی است که در نهایت به کشور خیانت کرده یا اینکه در مورد منافع ملی وارد معامله شده اند. بدیهی است که در صورت اصرار این گروه بر رویه سابق خود لازم است که یک شورای رهبری واقعی و مستقل با شرایط فوق الذکر از بین تمامی گروه ها تشکیل شود.

Sunday, February 27, 2011

آدرس های راهپیمایی سه شنبه 10 اسفند در 23 شهر ایران

 
 
فیس بوک 25 بهمن برای جلوگیری از شایعات احتمالی درباره مسیرهای راهپیمایی، مسیر تظاهرات را برای 23 شهر ایران اعلام کرد. اطلاع رسانی در فضای غیر مجازی را شدت دهیم.
فیس بوک 25 بهمن: سه شنبه دهم اسفند ماه برای اعتراض به حصر و زندان یارانمان  در تمام شهرهای ایران زمین به خیابان ها می آییم. بیایید برای جلوگیری از بی نظمی، شایعات احتمالی حکومت کودتا درباره مسیرها و از آنجایی که رساندن این پیام ممکن است با تاخیر همراه باشد، آن را به دوستان و آشنایان خود در تمام نقاط کشور از هم اکنون اطلاع  دهیم. لطفا با تکثیر این مسیر ها، نوشتن آنها در وبلاگ ها، انتشار در شبکه های اجتماعی و ... به دست به کار شویم . آدرس های دیگر نیز به زودی اعلام خواهد شد. همه ما می توانیم اگر در جاهای دیگر شهرها فرصت به دست آوردیم با استفاده از شلوغی و عمل گروهی در آن مکان ها نیز اعتراض خود را به دیکتاتوری آغاز کنیم. پس بیایید از همین الان شروع کنیم، به امید پیروزی
مسیر تظاهرات در تهران: میدان امام حسین تا میدان آزادی– ساعت 5 بعد از ظهر
  1. بابل :روبروی دانشکاه فنی بابل (چهار راه امیرکبیر)
  2. شیراز : از میدان نمازی تا ساختمان مهندسی2(خیابان ملاصدرا)
  3. اصفهان : میدان انقلاب
  4. اهواز : خیابان نادری
  5. مشهد : سه راه راهنمایی
  6. رشت : خیابان مطهری 
  7. اردبیل : میدان شریعتی به طرف بازار
  8. بوشهر:خیابان لیان تا ششم بهمن
  9. کرمان : جنب تریا فرد(ستاد قبلی مهندس موسوی)
  10. ارومیه : خیابان عطایی
  11. تبریز :میدان ساعت
  12. همدانآرامگاه بوعلی
  13. تنکابن-از میدان کریم آباد یه میدان امام
  14. کرمانشاه :سه راه 22 بهمن -خیابان نوبهار تا میدان آزادی
  15. سنندج : خيابان ششم بهمن
  16. سمنان : از میدان سعدی به میدان کوثر
  17. خرم آباد : خيابان خرم رود
  18. شهرکرد :ميدان انقلاب
  19. کاشان : ميدان پانزده خرداد
  20. قزوین خیابان خیام -میدان عدل
  21. ساری :خیابان انقلاب
  22. گرگان : فلکه کاخ
  23. اراک : میدان ولیعصر

Thursday, February 24, 2011

هشدار - مبادا که دیر شود

یاران سبز، 

 امروز همه ما خوشحالیم که به آن سطح از بلوغ فکری و سیاسی رسیده ایم که دیگر رهبری کاریزماتیک که تمام مقدرات ما را در دست بگیرد نمی خواهیم. امروز همه ما با هم همفکری می کنیم، پیشنهاد می دهیم، اطلاع رسانی می کنیم و در عین حال که همراه جنبش هستیم به نوعی خود رهبری جنبش را نیز در دست داریم. این موضوع بی نهایت زیبا و با ارزش است.

ولی فراموش نکنیم که هر جنبشی نیاز به سازماندهی منظم و دقیق دارد و سازماندهی منظم با وجود هزاران رهبر ممکن نیست. فراموش نکرده ایم که در طول 32 سال گذشته منجمله در 18 تیر 78 وقتی می خواستیم اعتراض کنیم همیشه میگفتیم (یا گفته می شد ) که ایکاش رهبری داشتیم. ایکاش رهبر شجاعی داشتیم که همگان را علیرغم نظرات متفاوت زیر یک چتر کنار هم آورد و دریغ که نداشتیم چنین رهبری.......ا

امروز، ما نه تنها یک رهبر، که دو رهبر مردمی داریم. فارق از هر چه (بد یا خوب) که بگویند آنها به حق ثابت کردند که تا پای جان بر روی حرف خود ایستاده اند و این خود بزرگترین نشانه ارزش و اعتبار آنهاست چراکه دیر گاه یست این ملک کنام دروغ و دروغگویان شده است. حکومت تزویر و دروغ امروز فهمیده که اینان برایش حکم نابودی دارند و در خانه حبس شان کرده است تا فراموش شوند. 

مباد که فردا بگوییم ای کاش.... مباد که بگذاریم که گذر زمان سست مان کند... مباد که خون سهراب ها و ندا ها را به سکوت بفروشیم..... و مباد که دیر شود که این فرصتی نیست که آسان به چنگ آید و آسان رود.......ا

آماده باشیم تا همه در روز سه شنبه بیرون آییم و این سه شنبه را به سه شنبه دیگر و دیگر پیوند دهیم

امروز وقت سکوت و سکون نیست، مبادا که فردا دیر شود


آماده باش برای دوستان خارج از کشور

هم اکنون سرعت اینترنت در ایران بسیار پایین آمده و برق برخی نقاط تهران قطع شده است.
 در صورت بروز هر گونه خبر غیر مترقبه، مهم ترین رسالت دوستان در خارج از کشور اطلاع رسانی وسیع تلفنی می باشد.
 با هزینه ای در حد 15 تا 20 دلار می توانید با بیش از 200 شماره تلفن بصورت تصادفی تماس گرفته و اطلاع رسانی کنید.


این کمترین کاری است که از دوستان در خارج از کشور ساخته است، کوتاهی نکنیم